نت آهنگ Coldplay – Clocks
سلیمان کریمی
تومان35.000
(روی ادامه مطلب کلیک کنید)
ادامه توضیحات داخل وبسایت
(نت آهنگ Coldplay – Clocks)
√ برای گیتارالکتریک | سطح پیشرفته
«ساعتها» (به انگلیسی: Clocks) نام آهنگی از کلدپلی در سبک آلترناتیو راک است. ترانه این آهنگ توسط همهٔ اعضای گروه نوشتهشده و در آلبوم حملهای از خون به مغز قرار دارد. این آهنگ در سال ۲۰۰۴ برنده جایزه برترین آهنگ سال گرمی شد و تا امروز، یکی از موفقترین آهنگهای کلدپلی بودهاست.
نمونه فایل صوتی:
[audio mp3="https://harmonyonline.ir/wp-content/App%20File/131-Coldplay-Clocks.mp3"][/audio]متن ترانه:
Lights go out and I can’t be saved
Tides that I tried to swim against
Have brought me down upon my knees
Oh, I beg, I beg and plead, singing
Come out of things unsaid
Shoot an apple off my head
And a trouble that can’t be named
Tigers waiting to be tamed, singing
You are, You are
Confusion never stops
Closing walls and ticking clocks
Gonna come back and take you home
I could not stop but you now know, singing
Come out upon my seas,
Cursed missed opportunities
Am I a part of the cure
Or am I part of the disease, singing
You are, you are
And nothing else compares
And nothing else compares
You are, you are
Tides that I tried to swim against
Have brought me down upon my knees
Oh, I beg, I beg and plead, singing
Come out of things unsaid
Shoot an apple off my head
And a trouble that can’t be named
Tigers waiting to be tamed, singing
You are, You are
Confusion never stops
Closing walls and ticking clocks
Gonna come back and take you home
I could not stop but you now know, singing
Come out upon my seas,
Cursed missed opportunities
Am I a part of the cure
Or am I part of the disease, singing
You are, you are
And nothing else compares
And nothing else compares
You are, you are
Home, home where I wanted to go
چراغها خاموش می شود و من از دست می روم
آن امواجی که می خواستم برخلافشان شنا کنم
عاقبت مرا به زانو در آوردند
آه، تمنا می کنم، التماس می کنم و چنین می خوانم:
از سمت ناگفته ها بیا و سیب روی سرم را،
و این درد مبهم مرا هدف بگیر
ببرها در انتظارند تا رام شوند و چنین می خوانند:
تویی که، تویی که …
آشفتگی تمامی ندارد:
دیوارهایی که راه را می بندند و ساعت هایی که یکسره در گردشند
می خواهم برگردم و تو را به خانه ببرم
نمی شد باز ایستاد و تو اکنون می دانی، و من چنین می خوانم:
ای فرصت های از دست رفته! بار دیگر بر دریای من بتابید
من آیا خود، دردم یا که درمانم؟ و چنین می خوانم:
تویی که، تویی که …
و نه هیچکس دیگر، و نه هیچکس دیگر
تویی که، تویی که
خانهای، همان خانهای که می خواستم بدان برگردم
آن امواجی که می خواستم برخلافشان شنا کنم
عاقبت مرا به زانو در آوردند
آه، تمنا می کنم، التماس می کنم و چنین می خوانم:
از سمت ناگفته ها بیا و سیب روی سرم را،
و این درد مبهم مرا هدف بگیر
ببرها در انتظارند تا رام شوند و چنین می خوانند:
تویی که، تویی که …
آشفتگی تمامی ندارد:
دیوارهایی که راه را می بندند و ساعت هایی که یکسره در گردشند
می خواهم برگردم و تو را به خانه ببرم
نمی شد باز ایستاد و تو اکنون می دانی، و من چنین می خوانم:
ای فرصت های از دست رفته! بار دیگر بر دریای من بتابید
من آیا خود، دردم یا که درمانم؟ و چنین می خوانم:
تویی که، تویی که …
و نه هیچکس دیگر، و نه هیچکس دیگر
تویی که، تویی که
خانهای، همان خانهای که می خواستم بدان برگردم